بیایید به یک مثال جالب نگاه کنیم: دنیای دیزنی! همه ما کم و بیش اسم این دنیای عجیب را شنیدهایم و یا حداقل والت دیزنی را میشناسیم. احتمالا خودتان هم میدانید که دیزنی لند یکی از محبوبترین مجموعههای تفریحی در آمریکا و سراسر دنیاست. حالا بیایید در مورد برند چنین مجموعه بزرگ و جهانی صحبت کنیم. برندی که خودِ دیزنی لند برای خودش تعریف کرده است "خوشگذرانی جادویی خانوادگی" است! به نظر جذاب و وسوسه انگیز میآید، نه؟
به نظر شما دیزنی لند برای این که تعاملاتی با مشتریان ایجاد کند تا بتواند این پیام را در ذهن آنها تقویت کند، چه کاری انجام میدهد؟ اولین و بارزترین نمونه آن، فیلمهایی هستند که ممکن است بخشی از شیرینترین خاطرات شما باشند. مثلا ان دریایی کارایب! به نظر شما چقدر تصویر برند دیزنی در این فیلم وجود دارد؟ البته فقط این یک مورد نیست. ببسیاری از انیمیشنهایی که کودکان در سراسر جهان با آنها خاطره دارند (و حتی الان بعضی بزرگسالها هم کی نگاه میکنند) بخشی از تصویر برند دیزنی هستند: سیندرلا، زیبای خفته، سفید برفی، آلیس در سرزمین عجایب، پینوکیو و . همگی بخشی از این تصویر هستند.
اما دیزنی فقط به ساخت فیلم و انیمیشن اکتفا نکرده است چون میداند که راههای بهتری هم برای ایجاد یک تصویر خوب از خودش وجود دارد. چه راههایی؟ تعامل مستقیم! اگر به یکی از شعبههای پارکهای دیزنی سفر کنید میبینید که در این پارکها یک سری بازیگر وجود دارند. این بازیگرها مثل شخصیتهای فانتزی داستانهای دیزنی لباس میپوشند و همیشه با خوشرویی و شوخ طبعی، حاضرند که با شما یا بچههای شما بازی کرده و یا حرف بزنند.
به مواردی که تا الان در موردشان حرف زدیم دقت کردید؟ ساخت فیلم، ساخت پارک، قرار دادن شخصیتهایی مشابه شخصیتهای فانتزی در پارکها، ایجاد تعامل بین مردم و این شخصیتها و ده ها خدمات و نوآوریهای دیگر.آیا هر کدام از این موارد میتوانند به تنهایی نمایانگر برند دیزنی باشند؟ قطعا نه! ولی زمانی که این مسائل همه مثل تکههای پازل کنار هم قرار گرفته و پیام خودشان را به بهترین شکل ممکن به مشتری میرسانند، در نهایت یک تصویر کلی و نهایی از این پازل به دست میآید که ما به آن برند یا هویت برند میگوییم!
خب دیگر دیزنی بسه! با هر کلمهای که در مورد دیزنی مینویسم خیلی افسوس میخورم چون خودم به عنوان یک آدم بالغ خیلی دوست دارم کاپیتان جک اسپارو را ببینم (جک اسپارو شخصیت اصلی در داستانهای ان دریایی کارایب است که نقشش را جانی دپِ عزیز بازی کرده است). حالا بیایید به یک نمونه ایرانی هم نگاه کنیم: فروشگاههای زنجیرهای افق کوروش!
بیایید کمی هم در مورد برند کوروش حرف بزنیم. میدانید که کوروش در سال 1388 برای اولین بار تاسیس شده و از همان اول هم با یک هدف وارد این بازار شده است: فروشگاه تخفیف محور! درست است که همیشه در خیلی از خریدها میتوان تخفیف داشت اما دیگر تحفیف گرفتن در مواد غذایی و روزانه که همه آنها قیمت ثابت رویشان درج شده کمی دور از ذهن به نظر میامد. اگر هم چنین تخفیفهایی وجود داشت خیلی ناچیز بودند.
ولی زمانی که کوروش کار خودش را شروع کرد واقعا قصد داشت که برای رعایت حال همه خانوادهها، پیشنهادات ویژهای بدهد تا همه بتوانند کم و بیش نیازهای روزانه خودشان را تامین کنند. آیا به نظر شما تصویر کلی که از کوروش الان در بین مردم وجود دارد با این تصویر برندی که خود کوروش دوست دارد بسازد چقدر به هم نزدیک هستند؟ البته همیشه در چنین تصمیم گیریهایی، نظر و تجربه شخصی دخیل است و حتی ممکن است که تجربهای که شما از یک خرید یا حتی یک مسئول فروش در کوروش دارید خیلی روی تصمیم شما تاثیر داشته باشد ولی مطمئن باشید این تاثیر اصلا بیجا نیست. یادتان باشد ما گفتیم که همه اینها بخشی از برندینگ هستند!
فروشگاههای زنجیرهای کوروش برای اینکه بتواند این برند را در ذهن مشتریان خودش ایجاد کند همیشه با پیشنهادهایی ویژه وارد بازار میشود. دیگر نیازی به گفتن نیست و خودتان هم چندین بار دیده و یا شنیدهاید که کوروش برای هر مناسبتی یک جشن تخفیف ویژه برگزار میکند و معمولا هم روی اجناسی بیشترین تخفیفهای خودش را میگذارد که در زندگی روزمره بیشتر از بقیه مورد نیاز است: اقلامی مانند روغن و برنج و .
درباره این سایت